معنی خسرو ملکان

حل جدول

خسرو ملکان

کارگردان فیلم سه نفر روی یک خط

کارگردان فیلم مادر زن سلام


فیلم خسرو ملکان

مادرزن سلام


فیلمی از خسرو ملکان

مادرزن سلام، تماس، شب شکن، زخمه، زمزمه

مادرزن سلام

عروسی مهتاب

لغت نامه دهخدا

ملکان

ملکان. [م َ](اِخ) نام پدر خضر علیه السلام باشد و او از احفاد سام بن نوح است و الیاس از اعمام اوست.(برهان). نام پدر خضر پیغمبر.(ناظم الاطباء).

ملکان. [م َ ل ِ](اِخ) دهی از بخش حومه ٔ شهرستان نایین است و 152 تن سکنه دارد.(از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


چاهک ملکان

چاهک ملکان. [هََ ک ِ م َ ل ِ] (اِخ) مؤلف مرآت البلدان نویسد «در حوالی ارض اقدس (مشهد) واقع شده، از متعلقات قدیم النسق شادکان است وهیجده خانوار سکنه از اهل بربر دارد. آبش از قنوات و هوایش معتدل است ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 134).


خسرو

خسرو. [خ ُ رَ / رُو] (اِخ) لقب انوشیروان پادشاه معروف ساسانی است. رجوع به خسرو انوشیروان شود.

خسرو. [خ ُ رَ / رُو] (اِخ) نام آسیابانی است که یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی را کشت:
فرومایه ای بود خسرو بنام
نه تخت و نه گنج ونه تاج و نه کام.
فردوسی.

خسرو. [خ ُ رَ / رُو] (اِخ) (ملامحمد افندی فرزند فرامرز). رجوع به خسروی، ملامحمد افندی شود.

خسرو. [خ ُ رَ / رُو] (اِ) ملک. پادشاه. (زمخشری) (از برهان قاطع). کسری. قیصر. (ج، اکاسره، قیاصره). هر پادشاه صاحب شوکت. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). ج، خسروان: اصطخر شهری است بزرگ و قدیم و مستقر خسروان بوده است. (حدود العالم). و اندر وی [مرو] کوشکهای بسیار است و آن جای خسروان بوده است. (حدود العالم). بلخ شهری بزرگ است... و مستقر خسروان بوده است اندر قدیم و اندر وی بناهای خسروان است با نقشها و کارکردهای عجیب. (حدود العالم).
ای خسروی که نزد همه خسروان دهر.
دقیقی.
ای خسرو مبارک یارا کجا بود
جایی که باز باشد پرید ماغ را.
دقیقی.
کجا شد فریدون و ضحاک و جم
مهان عرب خسروان عجم.
فردوسی.
فریبرز نزدیک خسرو رسید
زمین را ببوسید کو را بدید.
فردوسی.
بدو داد آن نامه ٔ پهلوان
فروخواند آن خسرو خسروان.
فردوسی.
بسی سال خسرو از این بیشتر
چگونه پدید آوریدی هنر.
فردوسی.
ز بهر نور ببزم تو خسروان جهان
همی زنند شب و روز ماه بر کوهان.
عنصری.
براند خسرومشرق بسوی بیلارام
بدان حصاری کز برج او خجل سهلان.
عنصری.
از دل و پشت مبارز برگشاید صد ترک
کز زه عالی کمان خسرو آید یک ترنگ.
عنصری.
این مملکت خسرو تأیید سمائیست
باطل نشود هرگز تأیید سمائی.
منوچهری.
گوای گزیده ملک هفت آسمان
ای خسرو بزرگ و امیر بزرگوار.
منوچهری.
خسرو ایران میر عرب و شاه عجم.
(از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 389).
نه فلان خسروکرد و نه امیر و نه زعیم.
(از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 280).
از آنکه تا بنماید بخسروان هنرش
بکرد با او چندانکه درخورش کردار.
(از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 390).
خسرو از بهر عدل باید و داد
ورنه هر کس ز پشت آدم زاد.
سنائی.
بسی خسرو نامور پیش از او
شدستند زی ساری و ساریان.
دیباجی.
میرابواحمد محمد خسرو ایران زمین
آنکه شاد است او و دور است ازهمه رنج و کفا.
قصارامی (از لغت فرس ص 14).
خسرو غازی آهنگ بخارا دارد.
بهرامی.
آن خسرو عادل همت بر آن مقصور گردانید که آن را ببیند. (کلیله و دمنه).
رضوان ملک خسرو مالک رقاب اوست
که ارمن بهشت عدن شد از کوثر سخاش.
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 236).
خرسند شو بملکت خرسندی از وجود
خاسرشناس خسرو و طاغی شمرطغان.
خاقانی.
خسرو خرسندی من در ربود
تاج کیانی ز سر کیقباد.
خاقانی.

نام های ایرانی

ملکان

پسرانه، نام پدر خضر (ع)

فرهنگ عمید

خسرو

پادشاه،
* خسرو سیارگان: [قدیمی، مجاز] = خورشید
* خسرو مشرق: [قدیمی، مجاز] = خورشید

معادل ابجد

خسرو ملکان

1007

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری